1

کلن از بیرون گود ماجرا رو دیدن کار خیلی بدیه. اینجوری در مقام نصحیت کردن ظاهر می شه آدم. یه نگاه عاقل اندر سفیه نهفته ای به افراد درگیر ماجرا داره ولی وقتی میاد داخل، خودش رو هم می بینه که براش امکان رهایی مثل همه اون آدم های دیگه، سخت شده. دیگه نمی تونه مثل قبل، آدم ها رو اونقدر سریع قضاوت کنه. البته که این یه معنای این نیست که باید هرکاری رو تجربه کنیم ولی من فکر می کنم باید یه سری از تابو ها رو با احتیاط چندبار بشکنیم. با خودمان ابزار لازم رو ببریم که اگه افتادیم داخل چاه، بتونیم بیرون بیایم. مثل واکسن می مونه. باید یه میکروب ضعیف شده رو داخل بدنت کنی که بدنت نسبت به میکروب قوی، دچار مشکل نشه.

2

دیروز داشتم برای دوستی توضیح می دادم که هویت خیلی مهمه. البته باید تشکر کرد از جیمز کلییر و کتاب عادت های اتمی (که البته نصفه نیمه از یکی/دو ماه پیش رها شده). کلییر می گفت که وقتی یکی سیگار رو می خواد ترک کنه، وقتی بهش سیگار تعارف می شه می تونه دو تا جواب بده. اینکه بگه "من سیگاری نیستم" یا "بگه مدتیه سیگار کشیدن رو ترک کردم". تو اولی داره از پایین ترین لایه ها ترک سیگار رو تجربه می کنه و حتی هویت سیگاری بودن رو فرد نمی خواد قبول می کنه و می خواد ازش رهایی پیدا کنه. با استناد به همین نکته، به نظرم تو تصمیم گیری های یکمی سخت، باید به هویتمون رجوع کنیم. چندتا فلش بک بزنیم به اتفاقای گذشته. مرور کنیم که ما کی بودیم، چه مسیری رو طی کردیم و آیا این تصمیم با هویتمون سازگاری داره؟ به نظرم این موضوع خیلی مهمه.

3

باید سعی کنم راحت تر و ریلکس تر زندگی کنم. مثل همیشه. عادیِ عادی. صبر و بردباری چیزیه که به نظرم بیشتر از هر برهه دیگه ای، نیاز زندگی منه. امیدوارم خدا هم کمکم کنه.

پراکنده گویی های روزمره 11

پراکنده گویی های روزمره 10

پراکنده گویی های روزمره 9

رو ,کنه ,سیگار ,های ,مثل ,یه ,به نظرم ,می کنه ,کنه و ,می شه ,ها رو

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سبک دکوراسیون منزل شرکت حسابداری توسعه حفاظ رودیواری minamohebi تنهایی های دختر تابستان دل نوشته هایم دوره ی 36 به امید آشنایی تلبین گوگلش کن